اختلال دوقطبی یکی از اختلالات خلقی شایع است که با نوسانات شدید در خلقوخو، سطح انرژی و تمرکز همراه است. برای اینه بهتر درک شود اختلال دوقطبی چیست و چگونه بر عملکرد مغز تأثیر میگذارد، بررسی نقشه برداری مغزی یا QEEG میتواند دید روشنی به پزشکان و پژوهشگران بدهد. این روش با تحلیل دقیق امواج مغزی، تفاوت فعالیت نواحی مختلف مغز بیماران دوقطبی را نسبت به افراد سالم نشان میدهد و در تشخیص و طراحی درمان هدفمند نقش مهمی دارد.
در ادامه، تفاوت نقشه مغزی اختلال دوقطبی با افراد سالم، مزایا و محدودیتهای این روش و نحوه تفسیر نقشه مغزی بررسی میشود. اگر به دنبال شناخت علمیتر از عملکرد مغز در اختلال دوقطبی هستید، ادامه این مقاله را مطالعه کنید.

تفاوت نقشه مغزی فرد مبتلا به دوقطبی و فرد سالم
تحلیل نقشه برداری مغزی نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در مقایسه با افراد سالم تغییرات مشخصی در امواج مغزی دارند که میتواند توضیحدهنده مشکلات خلقی، شناختی و هیجانی آنها باشد از جمله:
قدرت امواج فرکانس پایینتر
تحقیقات و بررسی نقشه مغزی اختلال دوقطبی نشان دادهاند که بیماران دوقطبی در حالت استراحت افزایش قدرت امواج دلتا (≈۰٫۵–۴ هرتز) و تتا (≈۴–۸ هرتز) را نشان میدهند. این تغییر ممکن است بیانگر کاهش توانایی مغز در تنظیم فعالیت عصبی یا هماهنگی کمتر بین نواحی مغزی باشد و با مشکلات شناختی و توجه مرتبط است.
کاهش یا تغییر در امواج میانی فرکانس
باند آلفا (۸‑۱۲ هرتز) که معمولاً با حالت استراحت آرام مغز همراه است، در بیماران دوقطبی نتایج متفاوتی نشان میدهد؛ برخی مطالعات کاهش و برخی افزایش قدرت آلفا را گزارش کردهاند. این تفاوت ممکن است به وضعیت خلقی بیمار، دارودرمانی یا شرایط ثبت QEEG مرتبط باشد.
امواج فرکانس بالاتر و هماهنگی نواحی مغز
باندهای بتا (۱۲‑۳۰ هرتز) و گاما (بیش از ۳۰ هرتز) معمولاً با فعالیت شناختی و هوشیاری مرتبط هستند. در بیماران دوقطبی افزایش فعالیت این باندها و تغییرات هماهنگی بین نواحی مغزی دیده شده است.
نشانههای پایدار حتی در دوره پایدار بالینی
مطالعات نشان دادهاند که حتی زمانی که بیمار در وضعیت بدون حمله قرار دارد، تفاوتهایی در نقشه مغزی اختلال دوقطبی نسبت به افراد سالم مشاهده میشود و این تفاوتها میتوانند ویژگی نسبتا پایدار مغز بیماران دوقطبی باشند.
تفاوتهای ذکر شده میتواند به پزشکان کمک کند تا درک بهتری از عملکرد مغز بیماران دوقطبی داشته باشند و درمانها را به شکل هدفمندتری طراحی کنند.

نقشه مغزی اختلال دوقطبی چگونه است
نقشه برداری مغزی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی معمولاً الگوهای خاصی از فعالیت غیرطبیعی در بخشهای مرتبط با تنظیم خلق و تصمیمگیری نشان میدهد. در این بیماران، بیشترین تفاوت در نواحی پیشپیشانی، آمیگدالا و سیستم لیمبیک مشاهده میشود؛ مناطقی که نقش اصلی در کنترل هیجان، تمرکز و ثبات رفتاری دارند.
بررسیهای مبتنی بر QEEG و fMRI نشان دادهاند که در فاز شیدایی، فعالیت بیشازحد در بخشهای پیشانی و نواحی مرتبط با پاداش وجود دارد، در حالی که در فاز افسردگی این فعالیت کاهش چشمگیری پیدا میکند. این تغییرات رفتوبرگشتی در نقشه مغزی میتواند توضیح دهد چرا بیماران دوقطبی بین دو قطب هیجانی متضاد در نوساناند.
علاوه بر این، نقشه مغزی اختلال دوقطبی اغلب نشانههایی از عدم تعادل عملکردی بین نیمکرههای چپ و راست مغز را نشان میدهد. چنین الگوهایی میتوانند به پزشکان کمک کنند تا شدت و نوع اختلال را بهتر درک کنند و مسیر درمان را با دقت بیشتری طراحی کنند. البته تفسیر نقشه مغزی باید توسط متخصص آموزشدیده انجام شود، زیرا الگوهای مشاهدهشده در هر بیمار ممکن است با توجه به سن، داروهای مصرفی و شرایط روانی تفاوت داشته باشد .درک دقیق ساختار نقشه مغزی بیماران دوقطبی، پایهای برای تحلیل امواج مغزی و بررسی نوع فعالیت الکتریکی در مراحل مختلف بیماری است که در بخش بعدی به تفصیل بررسی میشود.
امواج مغزی در افراد مبتلا به دوقطبی
تحلیل امواج مغزی یا به عبارت دیگر شناخت نوسانات الکتریکی مغز، یکی از کلیدیترین شاخصهایی است که در بررسی بیماریهای خلقی مانند اختلال دوقطبی مورد توجه قرار گرفته است. با بهرهگیری از روشهای کمّی مانند QEEG، پژوهشگران توانستهاند تغییرات چشمگیر و متمایزی را در باندهای فرکانسی مختلف مغز بیماران دوقطبی نسبت به افراد سالم شناسایی کنند. مثلاً افزایش قدرت امواج در باند دلتا و تتا یا نوسان در باند بتا و گاما از جمله نشانههای تکراری در مطالعات هستند.

فرکانسهای پایین (دلتا و تتا)
در حالت استراحت، امواج مغزی با فرکانس پایین مانند باند دلتا (≈۰٫۵-۴ هرتز) و تتا (≈۴-۸ هرتز) معمولاً نشاندهنده فعالیت مغزی با سرعت کمتر یا هماهنگی متفاوت در شبکههای عصبی هستند. در بیماران دوقطبی، چندین مطالعه نشان دادهاند که قدرت این باندهای پایین فرکانس در مقایسه با افراد سالم افزایش یافته است. برای مثال، گزارش شده است که در بررسیهای استراحت، افزایش معنیدار قدرت دلتا و تتا مشاهده شده است که ممکن است منعکسکننده کاهش توان تنظیمی یا هماهنگی کمتر بین نواحی مغز باشد. افزون بر این، این افزایش فرکانسهای پایین ممکن است با اختلال در عملکرد شناختی، افت تمرکز یا مشکلات در تصمیمگیری مرتبط باشد؛ زیرا امواج تتا به نحوی با فرآیند توجه و یادگیری ارتباط دارند.
فرکانسهای میانی (آلفا)
باند آلفا (≈۸-۱۲ هرتز) معمولاً در شرایط استراحت و با چشمان بسته دیده میشود و با فعالیت مغزی در وضعیت نه کاملاً فعال و نه کاملاً استراحت، ارتباط دارد. در بیماران دوقطبی، نتایج درباره تغییرات آلفا کمی ناهمگون هستند؛ برخی گزارشها افزایش قدرت آلفا را نشان دادهاند و برخی دیگر کاهش آن را. این تنوع ممکن است به تفاوت در وضعیت خلقی (مانیا، افسردگی یا فاصله بین حملات)، دارودرمانی یا شرایط ثبت EEG مربوط باشد. به این معنا که نمیتوان یک الگوی ثابت برای باند آلفا در اختلال دوقطبی استخراج کرد، بلکه وضعیت بیمار، داروها و شرایط ثبت امواج تأثیرگذار هستند.
فرکانسهای بالا (بتا و گاما)
باند بتا (≈۱۲-۳۰ هرتز) و گاما (حدود >۳۰ هرتز) معمولاً با فعالیت شناختی، هوشیاری، هشدار و هماهنگی بین نواحی مختلف مغز ارتباط دارند. در بیماران دوقطبی، افزایش قدرت این باندها بهویژه در وضعیت استراحت گزارش شده است. برای مثال، مطالعهای نشان داد که افزایش فعالیت بتا و گاما در مقایسه با گروه کنترل دیده شده است که ممکن است منعکسکننده هیپراکتویته عصبی یا افزایش هماهنگی بین شبکههای عصبی در سطح بالا باشد. همچنین، برخی از پژوهشها نشان دادهاند که حتی پس از درمان و در وضعیت پایدار (euthymia)، برخی تغییرات در باندهای سریع باقی میمانند، که نشاندهنده یک ویژگی نسبتا پایدار در مغز بیماران دوقطبی است.
نکات مهمی که برای تفسیر نقشه مغزی اختلال دوقطبی باید درنظر گرفته شود عبارتاند از:
- تغییرات در باندها باید در زمینه وضعیت بالینی بیمار (مانیا، افسردگی، فاصله بین حملات) و دارودرمانی او تفسیر شوند، چرا که این عوامل میتوانند الگوی امواج را تغییر دهند.
- افزایش قدرت در باندهای پایین یا بالا الزاما به معنی شدت بیشتر بیماری نیست؛ بلکه ممکن است نشاندهنده راهحلهای جبرانی مغز، تغییر شبکهای یا دارودرمانی باشد.
- ترکیب دادههای QEEG با سایر شاخصها مانند بالینی، روانشناختی و تصویربرداری عملکردی کمک میکند تا تفسیر دقیقتر صورت گیرد.
مزایای نقشه مغزی برای تشخیص اختلال دوقطبی
نقشه مغزی یا QEEG به پزشکان کمک میکند تا الگوهای فعالیت الکتریکی مغز بیماران دوقطبی را شناسایی کنند و تفاوت آنها با افراد سالم مشخص شود. این روش میتواند در تشخیص دقیقتر، پایش پاسخ به درمان و طراحی درمانهای شخصیشده مفید باشد. علاوه بر این، نقشه مغزی میتواند به تفکیک اختلال دوقطبی از سایر اختلالات خلقی کمک کند و دیدی عمیقتر نسبت به عملکرد نوروفیزیولوژیک مغز ارائه دهد.

معایب و محدودیت های نقشه مغزی در تشخیص بیماری دوقطبی
با وجود مزایا، نقشه مغزی محدودیتهایی دارد. تغییرات امواج مغزی میتواند تحت تأثیر دارو، وضعیت خلقی بیمار، خواب و عوامل محیطی قرار گیرد. همچنین، نقشه مغزی اختلال دوقطبی بهتنهایی قادر به تشخیص قطعی نیست و باید همراه با ارزیابی بالینی و دیگر شاخصها تفسیر شود. استانداردسازی روشها و تحلیل دادهها هنوز کامل نیست و تفاوتهای فردی میتواند تفسیر نقشه مغزی را پیچیده کند.
سخن پایانی
نقشه مغزی ابزاری ارزشمند در بررسی اختلال دوقطبی است که امکان مشاهده تفاوتهای نوروفیزیولوژیک مغز بیماران نسبت به افراد سالم را فراهم میکند. با تحلیل امواج مغزی، پزشکان میتوانند تشخیص دقیقتر و طراحی درمان شخصیشدهتری داشته باشند. با این حال، محدودیتهای روش مانند تأثیر دارو، وضعیت خلقی و تفاوتهای فردی باید همیشه در نظر گرفته شود. ترکیب نقشه مغزی اختلال دوقطبی با ارزیابی بالینی و سایر ابزارهای تشخیصی، دید جامعتری از بیماری ارائه میدهد و مسیر درمان را هدفمندتر میکند. مطالعه و استفاده دقیق از این روش میتواند به بهبود کیفیت زندگی بیماران دوقطبی کمک کند.
نقشه مغزی با ثبت و تحلیل فعالیت الکتریکی مغز، الگوهای مشخصی را نشان میدهد که تفاوت بیماران دوقطبی با افراد سالم را آشکار میکند و میتواند تشخیص را پشتیبانی کند.
خیر؛ QEEG تنها یک ابزار کمکی است و باید همراه با ارزیابی بالینی، داروها و سایر شاخصهای روانپزشکی تفسیر شود.
بله. وضعیت خلقی بیمار، دارودرمانی، خواب و شرایط ثبت EEG میتواند بر الگوهای امواج مغزی تأثیر بگذارد، بنابراین نتایج ممکن است در طول زمان متفاوت باشند.
پست قبلی
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید